فرسودگی شغلي (Burn out) عبارت است از كاهش قدرت سازگاری فرد با عوامل فشارزا كه به صورت خستگی جسمی و علائم هيجاني خود را نشان مي دهد. فرسودگي شغلي به ایجاد خود پنداره و نگرش منفی و فقدان ارتباط مؤثر و صحيح مراجعان و همكاران منجر میشود. استرس از جمله عواملی است که باعث فرسودگی شغلي میگردد.
به سبب فشارهاي رواني محيط كار، فرسودگي شغلي يا كار زدگي ايجاد مي شود و شخص توان مقابله با آن استرس ها را از دست مي دهد. فرسودگي شغلي حالتي است كه با خستگي رواني و نگرش هاي منفي و بدبينانه نسبت به خود و ديگران همراه مي باشد.
استرس، افسردگي، اضطراب، خشم در محيط كار و طولاني بودن ساعات كار مي تواند بر سلامت جسماني و رواني افراد تأثير بگذارد و در نتیجه باعث كاهش رضايتمندي شغلي و تعهد سازماني، افزايش غيبت كاري و كاهش بهره وري مي گردد. در طول روز بيشتر وقت افراد در محيط كار سپري مي شود و به همين دليل محيط كار اهميت زيادي در تأمين سلامت جسماني و رواني افراد دارد.
استرسهای شغلی بعنوان یکی از عمدهترین منابع استرس در زندگی بسیاری از افراد میتواند موجب بروز واکنشهایی چون اضطراب، بیقراری، بیزاری ازکار و بیماری شوند، که معمول ترین عکس العملهای مشاهده شده در برابر استرس محسوب میشوند.
در هر حال اضطراب معمولا منجر به انجام اعمالی جهت کاهش یا رفع تهدید میشود.این اعمال ممکن است مفید باشند، که در چنین مواردی فرد از مکانیسم های اثر بخش دفاعی استفاده میکندبنابراین عملکرد وی از روی هوشیاری و یا تعمدی است. گاه ممکن است فرد برای رفع یا کاهش تهدید از مکانیسم های دفاعی استفاده کند که در این موارد رفتار فرد عمدتا توسط ضمیر ناخودآگاه تعیین میشوند ( نظیر سرکوبی، انكار و بیرون راندن فکر ناراحت کننده ازذهن). در مواقع استرس، فرد مضطرب وقایعی را که درمحدوده آگاهی وی رخ میدهد کمتر می بیند یا درک میکند وتمام توجهش را به جزئیات حاشیهای عناصر تنش زا معطوف میدارد. بنابراین میتوان نتیجه گرفت افرادی که دچار اضطراب هستند در برابر استرس حساس ترند و قدرت كنترل كمتري نسبت به عوامل محيطي دارند. شرايط استرس زا در محیط های پر استرس موجب قطع ارتباطات و مناسبات انسانی و وقوع اشتباهات کاری و درگیری های مکرر با سایر همکاران وسرپرستان میشود. ادامه این روند موجب تسریع فرسودگی شغلی مي شود و نهایتاً به ترک حرفه میانجامد.
علل فرسودگي شغلي:
1- عوامل سازمانی:
- تعارض نقش: تعارض نقش زمانی رخ میدهد که خواست های متناقص و نامتناقص روی افراد اعمال میشود مثلاً زمانی دچار این وضعیت میشود که به او دستوراتی داده میشود که خارج از قلمروی مسئولیت حرفهای او باشد و یا هنگامی که ارزش های اخلاقی فرد با مدیران و سرپرستان خود در تضاد باشد.
- ابهام نقش: ابهام نقش به فقدان وضوح و روشنی در مورد محدودیت ها و اهداف و وضعیت و مسئولیت و عوامل دیگری نظیر پیچیدگی تکالیف و تکنولوژی و تغییر سریع مداوم سازمان مربوط است.
- تراکم کاری: تراکم کاری هم شامل مولفه های کیفی و هم کمی است. تراکم کاری کمی شامل درخواستهای بیش از حد که زمان کمی برای رسیدگی آنها دارد و تراکم کیفی به پیچیدگی شغلی مربوط است.
2- عوامل درون فردي: از جمله عواملی درون فردی ویژگی های شخصیتی افراد را میتوان نام برد که میتوانند به عنوان زمینه ساز فرسودگی شغلی عمل میکنند، نظير پايين بودن عزت نفس و اعتماد به نفس 302